ساختار شهر (سازمان فضایی شهر)

نحوة شکل­گیری، مکانیابی عناصر، بخش های مهم شهر و رابطۀ آنها با یکدیگر تحت تأثیر عوامل متعددی مانند عوامل طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، اداری، نظامی، خصوصیات و نیازهای فضایی و رابطه آن با سایر فعالیت ها قرار دارد. ساخت هر شهر از یک سو نمایانگر هماهنگی فضای کالبدی شهر با شرایط و عوامل مزبور و از سوی دیگر گویای چگونگی جریان فعالیت­های اصلی شهر می باشد (سلطانزاده، 1375: 290). "برخی، ساختار شهر را به معنای طراحی : کالبدی و استخوان بندی شهر و نیز الگوی کاربری اراضی می دانند و معتقدند در مطالعه ساختار شهر، ت های رشد و توسعه شهری، حمل و نقل دورن شهری، مسئله مسکن و الگوی ریخت شناسی شهر مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. همچنین عملکردهای مختلف شهری شامل عملکرد مذهبی، اداری، تجاری و حمل و نقل در بررسی ساختار شهر مد نظر می­باشد" (حاجی‌زاده بیگدلی، حسین‌پور به نقل از برزگر؛ 1394: 36).

ساخت اصلی نظریه­ای است که دیدگاه کلانی نسبت به بافت شهر اتخاذ کرده و به کلیت آن نظر دارد. این رویکرد می­تواند به عنوان مکمل مطالعات شناخت بافت­های شهری به کار رفته و ارتباط میان اجزا را در شکل دهی به یک کل، بیان کند. این دیدگاه علاوه بر کالبد و فرم شهر به فعالیت­ها و عملکردهای شهری نیز نظر دارد. تعاریف مختلفی از ساختار اصلی، ساختار فضایی و استخوان­بندی شهر وجود دارد، از آنجا که ساختار فضایی شهر ارتباط معنایی نزدیکی با شکل کالبدی شهر دارد، لذا در این پژوهش این دو ترادف معنایی دارند و منظور از هر دو مفهومی یکسان است. در ادامه مهم ترین تعاریف بیان می­شود:

ساختار فضایی واژه­ای است که از دو مفهوم فضا و ساختار سرچشمه می­گیرد. از این رو برای درک ساختار فضایی ابتدا مفهوم فضا و ساختار بررسی می­شود.

فضا در ابعاد وسیع و جامع خود تجلی­گاه رابطه میان تمام فعالیت­های انسانی است. این فعالیت­ها هرکدام به گونه­ای متفاوت از یکدیگر اثرات خود را بر جای نهاده و چشم اندازهای گوناگونی را بوجود می­آورند (حسن زاده، 1387).

از نقطه نظر جغرافیا، فضا جائی است که پدیده ها با هم کنش متقابل دارند و فعالیت های انسان در آن شکل می گیرد. در واقع فضا مجموعه­ای از کالبد و محتواست، هنگامی که صفت یا پسوندی به فضا نسبت داده می­شود آن کالبد و محتوا حوزه و هویت فضا را مشخص می­کند (کلانتری، 1380).

هنگامی که از فضا سخن گفته می­شود منظور فضائی است که به سبب دخالت انسان پیوسته در تحول و تغییر است و لذا می­توان گفت فضا مجموعه ای از انسانها، فعالیتها و محیط های طبیعی و انسان ساخت است.

ترتیب با سازمان یابی عناصر و اجزای سیستم در جهت هدف سیستم در درون خود به وجود آورنده رابطه­ای بین عناصر و اجزاست، که به آن ساختار گفته می شود (بهزادفر و نورمحمدزاده ۷۴، ۱۳۹۰). منظور از ساختار اصلی که توسط برخی صاحبنظران طراحی شهری نظیر دیوید کرین ادموند بیکن، کریستوفر الکساندر ماکی در دهه های ۶۰ و ۷۰ مطرح شده است این است که ساخت یک شهر را می­توان به دو بخش اصلی و غیر اصلی تقسیم کرد بخش اصلی استخوان بندی و ستون فقرات شهر را تشکیل می دهد و معرف نبات، تداوم و هویت شهر است این بخش معنی اصلی شهر را که به مفهوم انتقال پیام می­باشد انجام می دهد. سایر قسمت­های شهر بخش غیر اصلی را تشکیل می­دهند که نماینده تغییر، تنوع، آزادی و اختیار است (بحرینی، ۱۳۷۷: ۲۳). استخوان­بندی شهر مجموعه­ای است مرکب از یک ستون فقرات و شبکه ای به هم پیوسته از کاربری ها و عناصر مختلف و متنوع شهری که شهر را در کلیت آن انسجام می بخشد و تار و پودش در همه گستره شهر تا انتهایی ترین اجزای آن، یعنی محله های مسی امتداد می یابد. این مجموعه، شالوده سازمان فضاییکالبدی شهر و اجزای داخلی آن بوده و مبین خصوصیات کلی شهر است و سایر ساختمان ها در شهر، همانند پرکننده­ها، بینابین بخش­های اصلی این شبکه را می­پوشانند. استخوان بندی اصلی شهر واژه ایست که برای محدوده ای خاص از شهر مفهوم داشته و مصداق می یابد. در محدوده موردنظر تمرکزهایی از تظر کالبدی، از نظر فعالیت های شهری و به لحاظ ویژگی های قضایی صورت می­پذیرد (حمیدی و دیگران، ۱۳۷۶: ۱). نظریه ساخت اصلی، به مطالعه عناصر عمده و برجسته سازنده شکل شهر می­پردازد و از آنجا که تغییرات در عناصر کلان، کمتر از عناصر خرد است، لذا ساخت اصلی شهر در طول زمان، ثبات نسبی بیشتری دارد. ساخت اصلی شهر را می­توان مشابه اسکلت بدن انسان به علاوه ارگان­های حیاتی و مهم بدن (مغز، قلب، ریه ها کلیه ها و .) دانست (میرمقتدایی، ۱۳۸۵: ۴۴) می­توان گفت که برای داشتن ساخت، نه تنها وجود مجموعه ای از عناصر، که وجود یک دستور در نحوه چیدمان آنها لازم است. پس در این جا، ساخت را مجموعه ای از عناصر می دانیم که به شکلی قاعده مند در هم نشینی باهم قرار گرفته اند و کلی واحد را شکل داده­اند. این عناصر همان اند که در زبان شامل مجموعه کلمه ها می شود و محتوای زبان را تشکیل می دهد. در مقابل دستور زبان یا قواعد چیدمان، رویه و جریان عملی در کنار هم قرار دادن عناصر به شمار می رود. پس می توان این گونه نتیجه گرفت که "دستوری بودن" چیدمان عناصر را ساخت تلقی می­کنیم (لطفی، ۱۳۸۴: ۱۷).

از نظر رابرتز و گرید استخوان بندی یک ابزار ساختار بخشی به بافت و گوشت و پوست شهری است. ساختار شهری، بافت و توده شهری را به محلاتی تقسیم کرده و به وسیله زیرساخت ها آنها را به هم متصل می کند. ساختارشهری دارای روابطی سلسله مراتبی با ویژگی هایی است که ساختار محلات را بوجود می آورد. می توان از تشابه درخت استفاده کرده و سیستم شاخه ها و تنه را به استخوان بندی تشبیه نمود و برگ ها را مشابه بافت شهری دانست (رابرتز و گرید، ۱۳۸۹: ۶۵).

ساختار عبارتست از مجموعه­ای از روابط که در آنها عناصر می توانند تغییر یابند ولی به شکلی متکی به کل باقی مانده و مفهوم خود را حفظ کنند روابط بین عناصر مهم تر از خود عناصر است. عناصر، المان­های دارای قابلیت تغییر درونی اند ولی روابط آنها ثابت باقی می ماند (chinger, 1981). بیکن معتقد است که ساختار اساسی طرح یعنی پیوند زدن و جمع کردن سلسله ادراکات مشترک میان تعداد زیادی از مردم، و در نتیجه ایجاد تصویری گروهی بر اساس تجارب مشترک و در نهایت اعطای تونئی نظم زیربنایی که آزادی فردی و تنوع با آن ارتباط می یابد (بیکن، ۱۳۷۶: ۲۶۴). ترتیب قرار گرفتن عناصر، جمعیت ها، فعالیت ها و نمادها، و نحوه ارتباط آنها در چارچوب محورهای ارتباطی در عرصه با حوزه معین در رابطه با همدیگر، ساختار فضایی با نظام محیطی یک شهر را شکل می دهند (سعیدنیا، ۱۳۸۳: ۵۰).

از نظر توسلی مقصود از ساخت اصلی شهر مجموعه مرتبط و به هم پیوسته­ای است از فضاهای شهری (شامل میدان و خیابان) که عناصر اساسی و فعالیت­های اصلی شهر را در بر می­گیرد. مهمترین کار طراحی شهری ترتیب و تنظیم این ساختار و فعالیت­های ممزوج با آن است که به صورت توده و فضا جلوه­گر می­شود. در شهرهای تاریخی ایران مجموعه به هم پیوسته­ای مرکب از مرکز شهر مشتمل بر بازار و عناصر عملکردی آن، مراکز محلات و گذرهای اصلی به مثابه عناصر پیوند دهنده، ساخت اصلی شهر را تشکیل می­داده است (توسلی، ۱۳۹۰: ۴۲).

در تعریفی دیگر واژه ساختار شهری به الگو با نحوه چیدمان بلوک ها، خیابان های ساختمان ها، فضاهای باز و چشم اندازهایی برمی گردد که نواحی شهری را می­سازند. رابطه متقابل بین همه این عناصر است که یک مکان را می سازد نه ویژگی خاص هر عنصر ساختار شهری پایه ای را برای طراحی دقیق عناصر تشکیل دهنده فراهم می کند و یک چارچوب منسجم برای شکل دادن و هماهنگ کردن توسعه های انفرادی انجام شده توسط افراد و گروه­های مختلف به منظور دستیابی به مواردی از قبیل پیوستگی، کارایی عملکردی، نظم محیطی،حس مکان بوجود می آورد (Lewelyn Davies, 2000: 32).

ساختار شهر به مثابه استخوان بندی پیکری است که بافت های دیگر بر محور آنها استوار شده و روابط خود را به واسطه آنها می یابند. ساختار شهر مجموعه ای از عناصر درجه اول شهر است که در ذهن شهروندان تقش خاصی دارند. (جلیلی نیا، ۱۳۸۹، ۴۲). شهر باید به گونه ای طراحی شود که امکان رشد در بازه­ی زمانی نامحدود را داشته و به نیاز برای گسترش دائمی، پاسخ گوید. به نظر می رسد امر مورد نظر، از راه تقسیم شهر به دو بخش اصلی و غیراصلی تاحدودی قابل دستیابی باشد. بخش اصلی یا همان مگافرم را می توان طراحی و اجرا کرد و در بخش های فرعی نیز از راه تعیین ضوابط و مقررات، به صورت غیرمستقیم به اعمال کنترل پرداخت. در این تگاه، بخش اصلی شهر موجد تداوم و ثبات بوده و بخش فرعی نیز به عنوان بافتی زنده و پویا، تغییرات و دگرگونی های شهر را ممکن می سازد (بحرینی، ۱۳۸۸: ۱۵۶).

هنسن مفهوم ساختار شهری را بر پایه الگوی حرکت انسان در شهر تعریف می کند و معتقد است که ساختار در مورد این است که چگونه ما، به عنوان بشر، سیستم های شهری و الگوهای ارتباطی آنها که اجزا و کل را به هم وصل می کند را می خوانیم و درک می کنیم. در میان معانی و مفاهیم مختلفی که در علوم مختلف برای ساختار وجود دارد دو مفهوم معمولا ظاهر می شود: اول اینکه ساختارها به جای روابط سطحی و بصری از روابط والگوهای عمقی ساخته شده اند و دوم : ساختار چیزی است که اگر بیش از حد تغییر کند، به طور کامل عوض شده و تبدیل به چیز دیگری می شود (Karimi, 2012: 39).

ساختار شهر تضاد میان استفاده خاص و عمومی را رفع می­کند و تصور ذهنی و هویت شهر را تقویت می­کند. ساختار شهر شامل عناصری است که خوانایی شهر و تصور ذهنی آن را تقویت می­کند و المان­هایی که دارای معانی مشترک هستند را در فضاهای شهری پدید می­آورد (Erickson, 2001: 30).

بطور کلی، آرایش و سازماندهی پدیده در سطح زمین که از کار فیزیکی و یا فرایندهای بشری ناشی می­شود را ساختار فضایی می­نامند (سیف الدینی، 1385: 119). تعاریف، ساختار فضایی عبارت است از تجلی روابط درونی و بیرونی واحدهای یک مجموعه در فضا و جایگاه اجزاء آن بر بستر محیط فیزیکی. یک ساختار فضایی معمولاً روابط عمومی سطوح سازمان فضایی­اش را به صورت ارتباطات منعکس نموده و روابط افقی واحدها را از طریق حوزه­های نفوذ در قلمروها نشان می­دهد (مهندسین مشاور شهر و خانه، 1382: 10).

فضا سیمایی از الگوی استقرار است. در چهار چوب این نظریه شهرها و حومه ها بر حسب اتفاق و تصادف به وجود نمی آیند. بلکه از طرحی خود بخودی نسبت به زمان و فرهنگ (شرایط اجتماعی و اقتصادی) متغییر و متحول پیروی می­کنند. از این دیدگاه مکان­ها به وسیله یک نظام متقابل فضایی با یکدیگر همبستگی یافته و بخشی از یک کالبد چرخشی به شمار می­روند. مکان­ها از یک حوزه بزرگتر می­باشند که از تجمع فعالانه آن­ها کانون­هایی تشکیل می­شود که مراکز و محورهای شهر را به وجود می­آورند. از این گفته می­توان نتیجه گیری کرد که از نحوه استقرار مکان­ها (یا به زبان شهرسازی عملکردها) کانون­ها و محورهایی شکل می­گیرند که در یک ارتباط درونی با همدیگر شبکه­ای از مراکز و محورها یا به عبارتی درست­تر ״ساختار فضایی״ شهر را به وجود می­آورند (سعیدنیا؛ 1382: 46).

ساختار فضایی و شکل یک شهر نتیجه اثر متقابل و میان کنش بین بازار زمین، توپوگرافی، زیر ساخت­ها، ضوابط و مقررات نظام مالیاتی در طول قرن­هاست (Bertrand, 2002: 7). شهر یا حوزه شهری بر اساس تصمیمات گذشته افراد و نهادها، ساخت فضایی خاصی دارد، که بنا بر شرایط اجتماعی اقتصادی و در بستر شرایط طبیعی و محیطی شکل می­گیرد. به علت پیچیدگی این روابط، شناخت تشکیلات و ساختارهای شهر چندان آسان نیست. به خصوص که این ساختارها بر اساس فرایندهای شهری همواره از نظرها پنهان می­مانند. در یک تحلیل کلی ساختار فضایی شهرها از پنج لایه تشکیل شده است:

  • لایه زیرین که در عمق عرصه شهری قرار گرفته است، بستر طبیعی شهر می­باشد. شهر بر سطح این بستر طبیعی استقرار یافته است. توپوگرافی، ریختشناسی طبیعی و ریختشناسی شهر را شکل می­دهد. این عناصر عبارتند از: شکل زمین که در برخی از جاها در لایه سطحی شهر ظاهر شده و در منظر شهر نمودار می­گردد، تپه­ها، کوهپایه­ها، کوهستان­ها، دره­ها، و غیره.
  • لایه کاربری زمین یا لایه میانی از نحوه توزیع فضایی جمعیت (اسکان) و فعالیت در مکان­ها تشکیل می­گردد. چگونگی توزیع عملکردهای گوناگون شهر و نحوه توزیع جمعیت و اسکان و فعالیت­های مختلف و ترتیب قرارگیری و سطوح اشغالی لایه کاربری زمین را به وجود می­آورد.
  • لایه نمادهای مصنوع و طبیعی که جنبه ذهنی و هویتی شهر را تشکیل می­دهد.
  • لایه تراکمی ساختمان­ها که ریخت­شناسی شهر را تشکیل داده و خود بر پایه کاربری استوار است و بخشی از لایه نمادها را به وجود می­آ­ورد. سیمای شهری و بخش قابل روئیت (عینی) شهر، توده و فضا، خط آسمانی و بسیاری از جنبه­های هویتی شهر از طریق آن قابل شناسایی است.
  • نظام ارتباطی و شبکه ارتباطات که نقش اصلی رابط میان عناصر شهر را به عهده دارد، خود از ویژگی چهار لایه بالا نیز برخوردار بوده و با آن­ها در پیوند است. نحوه ترکیب و پیوند و در هم آمیختگی این نظامات و تراکم و پراکندگی این عوامل فرم ساختاری شهر را تشکیل می­دهند و به اشکال گوناگونی از منظم، غیرمنظم، انداموار و هندسی نمود می­یابند (سعیدنیا، 1382).

انجام پایان نامه شهرسازی

ساختار شهر (سازمان فضایی شهر)

حس تعلق به مکان در معماری

پاساژهای تجاری گذار بازار از سنت به مدرنیته

شهر ,ساختار ,شهری ,عناصر ,اصلی ,یک ,شهر را ,است که ,را به ,ساختار فضایی ,اصلی شهر

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کارشناس ارشد و مشاور کودک و نوجوان فوتبال.مسی وبلاگ سیدهادی حسینی علمدار فعالیت های یک دختر کلاس هشتمی ....ن و قلم صفحه ی شخصی مصطفی محمدی علوم شناختی و رسانه Educational blog دوریس دکوراسیون